همه ما در زندگی با ضرب المثلهای گوناگونی برخورد میکنیم و حتی آنها را به کار میبریم ولی در اکثر مواقع نمیدانیم این ضرب المثل از کجا آمده است. در این مطلب از صورتیها با ما همراه باشید تا داستان کوتاه کره را روغن کردی را با هم بخوانیم و قصهی شیرین این ضرب المثل را بدانیم تا بتوانیم این داستان را برای کودکان و فرزندان خود تعریف کنیم.
داستان کوتاه کره را روغن کردی
در زمانهای قدیم، در روستایی مردی حکومت میکرد که بسیار آدم ستمکار و پست فطرتی بود. همه از وی میترسیدند و هر چه که امر میکرد اگر اهالی روستا انجام نمیدادند، به شدت مجازات میشدند. یک روز این حاکم ظالم به مردم دستور میدهد که هر کس موظف است به اندازهی ۲مَن کره به عنوان دستبوسی برای حاکم بیاورد. مردم روستا آدمهای فقیری بودند و هر چه که داشتند از روی ترس به آن ارباب داده بودند.
آنها جلسهای تشکیل دادند و تصمیم گرفتند برای حل این موضوع نزد کدخدا بروند و او را واسطه قرار دهند تا از پادشاه عاجزانه بخواهد که آنها را از دادن کره عفو بفرمایند. بعد همگی پیش کدخدا رفتند و موضوع را برایش توضیح دادند. کدخدا وقتی سخنان آنها را گوش داد لبخندی زد و گفت: من نزد فرمانروا میروم و به همهی شما اطمینان خاطر میدهم که مشکلتان را حل کنم.
داستان کوتاه کره را روغن کردی
فردای آن روز کدخدا لباس شیک و مرتبی بر تن کرد و نزد پادشاه رفت. وقتی وارد قصر شد به فرمانروا سلام کرد و گفت: سرورم؛ امیدوارم حالتان خوب باشد. از اینکه مزاحم اوقاتتان شدم عذرخواهی میکنم. حقیقت این که من به این جا آمدهام این است که اهالی دهکده وضع مالی خوبی ندارند و به سختی اموراتشان را میگذرانند و نمیتوانند ۲من کره بدهند. از شما عاجزانه میخواهم که آنها را از دادن کرده معاف کنید.
ادامه مطلب در لینک زیر: