برخی افراد کتاب صوتی را به دلایل مختلف به خواندن کتاب ترجیح میدهند و دوست دارند تمام کتابها به صورت صوتی در اختیار آنها قرار گیرد. به همین سبب در این مطلب از مجله بانوان صورتیها کتاب صوتی پر نوشته شارلوت مری ماتیسن که یک رمان عاشقانه بسیار زیبا است را آماده کردهایم. امیدواریم با گوش کردن به این کتاب صوتی لحظات خوبی را گذرانده و نتایج خوبی از داستان بگیرید. با ما همراه باشید.
کتاب صوتی پر
کتاب پر رمانی با موضوع عاشقانه است که توسط نویسنده انگلیسی شارلوت مری ماتیسن نوشته شده. این کتاب داستان یک عشق شورانگیز و رویایی که روایت متفاوتی از عاشقی و فداکاری است را توصیف میکند. این داستان ماجرای زندگی مردی به نام راجر دالتون است که خواننده را به عالم رویا میبرد.
خلاصهای از کتاب صوتی پر:
راجر دالتون شخصیت اصلی داستان ماجرای نوشته شده زندگی خود را در اختیار دوست قدیمی خود قرار میدهد تا آن را خوانده و به چاپ برساند. این کتاب سرشار از مجادلهها و درگیریهای ذهنی راجر است و مخاطب در امیدها و ناامیدیهای او و احساسات عاشقانهاش شریک میشود. غییر شخصیت افراد و خاکستری شدن آنها در طول داستان و سرد شدن نگاه دو عاشق در اثر دوری و افتانوخیزانهای احساسات آنان ماجراهای جالب و گوناگونی را رقمزده است.
راجر مانند تمام عاشقان حقیقی بسیار فداکار است و از خودگذشتگی نسان میدهد. این مرد یک کارشناس ۴۰ ساله بیمه است که صاحب یک زندگی بسیار ساده و آرام در کنار همسر و فرزندش است. اما راجر در طی ماجراهایی که برایش رقم میخورد عاشق زنی دیگر میشود. او حیثیت و ابروی اجتماعی خود را در گرو این عشق میگذارد و مجبور میشود هزینههای بسیار زیادی را برای آن بپردازد.
قسمت کوتاهی از کتاب پر:
راجر دالتون را از زمان کودکی میشناختم. با او همکلاسی بودم و آشنایی من و او از پشت میز و نیمکتهای مدرسه شروع شده بود. یادم نمیآید که کلاس چندم بودم؛ که او را به خاطر داشتن صدای زیبایش در گروه کر مدرسه پذیرفتند. از آن پس او هر هفته به همراه افراد دیگر گروه به کلیسا میرفت و آواز میخواند؛ اما در طی سال تحصیلی به دلیل تفاوتهایی که در افکار و سلیقه ما بود؛ کمکم، از هم فاصله گرفتیم و با وجودی که یکی دو سال بعد از آن را هم همکلاس بودیم؛ اما هیچ ارتباط نزدیکی بین ما نبود. حتی همان روزها هم راجر همیشه دوست داشت تنها باشد و فکر کند؛ اما من نقطه مقابل او بودم. در تابستانها خودم را با بازی فوتبال و خوردن قهوه و ساندویچ در بارها همراه با دوستانم سرگرم میکردم و در زمستانها اغلب وقتم را در زمینهای تنیس میگذراندم.
نور آتش بخاری روی میز افتاده و از آنجا به موهای او منعکس شده و هالهی طلایی دور سرش تشکیل میداد. نیمرخش در تاریکی و تنها پایین گردنش در روشنایی پیدا بود. لازم نبود تبسم کند تا در صورتش چال بیفتد، وقتی صحبت میکرد، مخصوصاً در موقع ادای بعضی کلمات، در گونههایش گودی ظاهر میشد. در حالیکه انگشتان ظریف و باریکش را روی میز میکشید احساس کردم مرا دست انداخته و دلم را مثل «پَر» به هرسو میکشاند.
[box type="download" align="" class="" width=""]
مطلب پیشنهادی برای شما:
[/box]
در زمان شروع جنگ راجر سی و دو سال بیشتر نداشت که همراه ارتش انگلستان به فرانسه اعزام شد. پس از پایان جنگ راجر دوباره به لندن برگشت و بعد از آن شنیدم که با درجه سرهنگی ترک خدمت کرده است. او از افسران برجسته و لایق ارتش به حساب میآمد. پس از ترک ارتش راجر در اداره بیمه مشغول به کار شد و زمانی که به زندان افتاد؛ تنها چهل و یک سال داشت. پس از آن که به زندان افتاد؛ دیگر هیچگونه ارتباط و ملاقاتی با او نداشتم چون همیشه او را گناهکار میدانستم و فکر میکردم که چطور راجر با آن خصوصیاتی که در او سراغ داشتم؛ مرتکب چنین خطایی شده است. از دور و نزدیک شنیده بودم؛ در زمانی که او زندان بود هیچ کدام از اعضای خانوادهاش نامی از او نبرده و همگی او را مرده فرض کرده بودند. حتی بعد از آزادیاش هم نهتنها هیچکدام از آنها، حتی دوستان نزدیکش هم او را نپذیرفتند. البته اعتراف میکنم که من مطمئن بودم که راجر دالتون دوست قدیمی من، هرگز بدون دلیل قانعکننده چنین عمل خلافی را انجام نداده است؛ اما با همه این تفاسیر در آن دوران هیچ سراغی از او نگرفتم.
در ادامه به کتاب صوتی پر نوشته شارلوت مری ماتیسن و به مترجمی میمنت دانا در ۴۰ قسمت با صدای شیرین بانو صالحیان گوش فرا دهید:
https://suratiha.com/%da%a9%d8%aa%d8%a7%d8%a8-%d8%b5%d9%88%d8%aa%db%8c-%d9%be%d8%b1/