معمولا رمان‌ها موضوعات مختلفی دارند که هر شخصی با توجه به سلیقه‌ی خود در موضوعی که دوست دارد رمانی را انتخاب می‌کند. اما رمان‌های عاشقانه طرفداران بسیاری دارند که معمولا بانوان و دختران از طرفداران این موضوع هستند. به همین منظور در این مطلب از مجله صورتی‌ها  رمان پاییز مرگ که یک رمان عاشقانه و معمایی بسیار زیبا است را آماده کرده‌ایم که امیدواریم از خواندن آن زیبا لذت ببرید. برای دانلود رمان پاییز مرگ به انتهای مطلب مراجعه کنید.

دانلود رمان پاییز مرگ

دانلود رمان پاییز مرگ

خلاصه‌ای از رمان پاییز مرگ:

رمان پاییز مرگ، یک رمان کوتاه است که این رمان کوتاه مقدمه‌ای است بر رمان روباه ماده و همچنین این رمان روایت کوتاهی از این رمان است. اما اگر بپرسید که چرا این رمان روایت کوتاه‌ی از رمان روباه ماده است باید بگوییم به این خاطر که این رمان قبل از رمان اصلی نوشته شده است و پس از آن دست‌خوش تغییرات بزرگی در تمام زوایای رمان شده است اما مسلماً داستان محفوظ است. در این رمان کوتاه، در دو صحنه‌ی کاملا متفاوت و مجزا سعی شده است که برخی از نکات کلیدی رمان در دو فضای کاملا متفاوت به صورت تفهیمی برای خواننده، روابط پیچیده‌ی نه شخصیت اصلی داستان روشن شود.

دانلود رمان پاییز مرگ

قسمت کوتاه‌ی از رمان پاییز مرگ:

قدم در جاده‌ای خاکی و دراز نهاده بودم که نه امتدادش مشخص بود و نه انتهایش. سکوتی رعب‌آور بر فضا حاکم بود. هیچ موجودی به جز من در آن فضا قرار نداشت، حتی یک گیاه. اطرافم را جز خاک و تپه‌های شنی چیزی پر نکرده بود. آن‌چنان خسته و به شدت درمانده به نظر می‌رسیدم که گویی به دنبال مکانی می‌گردم. بهتر است بگویم به دنبال راه فرار از این دشت دهشتناک که تنها یک نام برای آن مکان انتخاب کردم “بیابان” بودم. همچنان که جلو می‌رفتم، چشم‌هایم را مانند عقربه‌های ساعت به حرکت درمی‌آوردم تا راهی برای فرار کردن از این بیابان برهوت بیابم. تا چشم بود تنها می‌گشتم و می‌گشتم تا آرزویم برآورده شود که بتوانم راهی پیدا کنم. در فاصله‌ای که قرار داشتم، خانه‌های مختلفی را در کنار هم مشاهده کردم که دانه‌های ریز به وسیله بادهای خشک وسیله‌ای جهت صیقل دادن خانه‌های بیچاره شده بودند. این راهی نبود که شخصا خواهانش بوده باشم. من تلاشم جهت بیرون رفتن از این مهلکه بود نه چیز دیگری؛ اما هرچه که بود، بهتر از این بود که با این خاک‌ها و بادهای وحشی همراه شوم. به گمان خود می‌توانم راهی پیدا کنم. هر چه که بود، به سمت خانه‌های بیچاره حرکت کردم. فاصله‌ام را کوتاه و کوتاه‌تر کردم؛ اما با مشاهده کامل خانه‌ها امیدم ناامید شد. اطرافم را خانه‌های کوچک و کاملا خراب و از هم پاشیده پر کرده بود. آجرهای از هم پاشیده شده، شیشه‌های شکسته، خانه‌های سوخته و…