معمولا رمانهای عاشقانه در بین بانوان و دختران طرفداران بیشتری نسبت به دیگر موضوعات دارند. در این مطلب از مجله بانوان صورتیها رمان جدیدی با نام رمان چشمان نفرین شده که داستانی معمایی و در هین حال عاشقانه دارد را آماده کردهایم که امیدواریم از خواندن این رمان لذت ببرید. پیشنهاد میکنیم پیش از دانلود رمان چشمان نفرین شده خلاصه آن را بخوانید.
دانلود رمان چشمان نفرین شده
خلاصهای از رمان چشمان نفرین شده:
لب صخره ایستادم و به درون آب خیره شدم. حیوان درون رودخانه کف بالا میآورد و وحشیانه پیش میرفت. اگر یک قدم برمیداشتم و خودم را توی دهانش میانداختم چه میشد؟! آنچه در این رمان آمده است، داستانی غیرمعمول و صدالبته غیرمعقول است که با موضوع معمولی علاقه دختری به یک پسر شروع میشود و در انتها سر از ناکجاآباد در میآورد و در آخر آنچه از آن باقی میماند، اندوختههای کالیاسا است که چراغ راهنمای اوست در مسیری که در انتها به داشتههایی میرسد که ندانسته آنها را نفی میکرده است.
قسمت کوتاهی از رمان چشمان نفرین شده:
با عجله به سمت ایستگاه قطار میدویدم. با دست چپم چمدانم را که کمی سنگین بود، دنبال خودم میکشیدم و در همان حال با دست راستم در تلاش بودم بلیتم را از جیب بغلی کوله پشتیام بیرون بکشم. مأمور قطار آخرین مسافر را سوار کرده بود و میخواست در قطار را ببندد که با دیدن من مجبور شد صبر کند. بلیت را که کمی پاره شده بود، به دستش دادم. بیحوصله نگاهی سرسری انداخت و پس داد. چمدان را به سختی از پلهها بالا کشیدم، در حالی که مأمور کوچکترین تلاشی برای کمک به من نکرد. به زحمت از میان مسافران سرگردان در راهرو، کوپهام را پیدا کردم. در کوپه را که باز کردم، مثل همیشه همهی سرها به سمتم برگشت. یک زن و دو مرد در کوپه بودند. خدا را شکر کردم که هیچ خانوادهای در کوپه نیست. هیچ حوصله سر و صدای بچهها را نداشتم. خوشبختانه صندلیام کنار پنجره افتاد. سر جایم که نشستم، قطار راه افتاد و من خوشحال از اینکه همهی درختها و ساختمانها درخلاف جهت من حرکت میکنند، به بیرون خیره شدم. همیشه از اینکه خلاف جهت حرکت قطار بنشینم، خوشم میآمد. مدتی بعد از دیدن مناظر اطراف خسته شدم و توجهم به دختری که درست روبرویم نشسته بود، جلب شد. به نظر همسن خودم میرسید. شاید هم مثل من دانشجو بود. شاید هم نه! آرایش غلیظ صورتش، لنز تابلو آبیرنگش و ناخنهای سرخ رنگش هیچ شبیه دانشجوها نبود. بیشتر شبیه کسانی بود که به مهمانی باشکوهی دعوت دارند.