دانلود رمان مسیر سبز

در این مطلب از مجله دخترانه صورتی‌ها رمان مسیر سبز نوشته‌ی استفان کینگ را تهیه کرده‌ایم. رمان مسیر سبز یک رمان آمریکایی با ژانر ترسناک است. رمان مسیر سبز یک رمان بسیار معروف است که در سال ۱۹۹۹ نیز یک فیلم بر اساس همین رمان ساخته شد. پیشنهاد می‌کنیم قبل از دانلود رمان مسیر سبز خلاصه آن را مطالعه کنید و با موضوع این رمان بیشتر آشنا شوید. اگر قصد دانلود رمان مسیر سبز را دارید به انتهای مطلب مراجعه کنید.

دانلود رمان مسیر سبز

دانلود رمان مسیر سبز

خلاصه‌ای از رمان مسیر سبز:

داستان رمان داستان زندگی مرد جوانی به نام رادیون رومانوویچ راسکولنیکف است که سابقا دانشجو بوده و اکنون به خاطر بی‌پولی و فقر مجبور به ترک دانشگاه و تحصیل شده، به فکر می‌افتد تا پیرزنی را که نزول‌خواری می‌کند به قتل برساند. این پیرزن در قبال گرفتن اموال گرویی مقدار کمی پول به افراد گرفتار و بی‌پول می‌پردازد و پس از گذشت یک ماه اگر فرد گرفتار نتواند پول را به همراه سود پول به او بپزدازد جنس گرویی را برای خودش برمی‌دارد. اما راسکولنیکف این کار را به خاطر پول انجام نمی‌دهد بلکه او برای پاسداری از اصول و اعتقادات خود می‌خواهد این کار را انجام داده و دست خود را به خون آلوده کند.

قسمتی از رمان مسیر سبز:

دانلود رایگان کتاب مسیر سبز

زندانى‌ها در مورد صندلى الکتریکى، کلى مسخره بازى راه انداخته بودند. همان گونه که آدم‌ها، همیشه براى فرار از شر پدیده‌هاى وحشت آور، به بذله گویی پناه می‌برند. پدیده‌هایی که قادر به خلاصی از آن‌ها نیستند. صندلی الکتریکی را «جرقه‌ای پیر» و یا «برقی بزرگ» نام نهاده بودند. در مورد قبض برق شوخی می‌کردند و همچنین در مورد رئیس مورس که برای مراسم شام شکرگزاری فصل پاییز، غذا نخواهد داشت. چرا که همسرش ملیندا، بیمارتر از این حرف‌ها است که بتواند آشپزی کند. اما شوخی و خوشمزگی برای کسانی که واقعاً ناچار به نشستن بر روی آن صندلی بودند، به هراس و وحشت تغییر شکل می‌داد. من مسوولیت بیش از ۷۸ اعدام را در طول مدت خدمتم در کوهستان سرد به عهده داشتم. در مورد این عدد، هرگز اشتباه نکرده‌ام و آن را تا بالین مرگ بخاطر خواهم داشت و گمان می‌کنم حقیقت ماجرا، زمانی برای آن آدم‌ها روشن می‌شد که غوزک پاهایشان محکم به پایه‌ی چوبی جرقه‌ای پیر متصل می‌شد. به چوب محکم بلوط. این حقیقت که چه اتفاقی قرار بود برای آن‌ها رخ دهد و پس از آن، نوبت درک و تشخیص بود. از چشمان‌شان، آن حالت خوانده می‌شد، نوعی هراس سرد.