رمانها موضوعات مختلفی از جمله عاشقانه، اجتماعی، پلیسی و یا ترکیبی از این موضوعات دارند که هر شخصی میتواند رمان مورد علاقهی خود را با توجه به موضوع و یا نویسندهی مورد پسند خود انتخاب کرده و بخواند. در این مطلب از مجله زنانه دخترانه صورتیها برای شما کاربران عزیز دانلود رمان ای پارا که یک رمان عاشقانه با پایان خوش است را آماده کردهایم. امیدواریم این رمان مورد پسندتان قرار گیرد. برای دانلود رمان ای پارا با لینک مستقیم به انتهای مطلب مراجعه کنید.
دانلود رمان ای پارا با لینک مستقیم
خلاصهای از رمان آی پارا:
داستان رمان داستان زندگی دختری است آذری به اسم آیپارا که در اثر اتفاقات ناگوار زندگی و خیانتهای خانواده و اطرافیانش مجبور میشود روستای خود را که کندوان نام دارد ترک کرده و به عنوان یک خدمه به خانهی یک خان زورگو به نام میرزا تقی خان در شهر اسکو برود. ولی در اینجاست که آیپارا نشان میدهد که دختر یوسف خان است و میتواند با این که در پایینترین ردهی خدمتکاران قرار دارد حکومت ان کاخ را عوض کند و در این راه پر پیچ و خم زندگی خودش و تک پسر خان را که تایماز نام دارد دستخوش تغییراتی کند.
قسمتی از رمان آی پارا:
خسته بودم از پیادهروی. مسافت روستای زادگاهم تا اُسکو با پای پیاده، خیلی راه بود. خودشون سوار اسب و قاطر بودن اما من بیچاره رو با کفشای پاره و پای پیاده راه میبردن. دلم واسه آقا جانم خیلی تنگ شده بود، اگه بود این طور به من بیحرمتی نمیکردن.
از پچ پچهاشون فهمیدم رسیدیم. مطمئن بودم جای خوبی نیست و برخورد گرمی در انتظارم نخواهد بود. اما باید مقاومت میکردم. من آی پارا بودم. دختر یوسفخان. نباید کم میآوردم. با وجود زخمی بودن پاهام و گرسنگی بیحدی که ضعیفم کرده بود، سعی کردم افتاده راه نرم که دلشون خوش نشه که کمرم رو خم کردن. اسلان یا آسلان هر دو هم معنی اصلان یا همون شیر هستن که در لهجههای مختلف ادا میشن (نوکر حلقه به گوش میرزا تقی خان) اومد پیشم و سرش رو نزدیک صورتم آورد و گفت: هی دختر! تند بیا رسیدیم. جلوی خان تعظیم کن و حرف اضافی هم نزن به نفع خودت فکّت رو ببندی. لبخند چندش آوری زد و ادامه داد: خان مثل من مهربون نیستها.
جلوی پاش تف کردم و گفتم: دفعه آخرت باشه اون دهن بو گندوت رو این قدر به من نزدیک میکنی و گرنه هر چی دیدی از چشم خودت دیدی. کثافت، کشیده محکمی به صورتم زد که گوشم زوزه کشید. با نفرت نگاهش کردم که گفت : این رو زدم تا یادبگیری با اسلان خان چهطور باید حرف بزنی.
پوزخندی زدم و گفتم: هه اسلان خان؟ تو سگ خان هم نیستی چه برسه به خان. این منم که دختر خانم. قهقهی کریهی زد و در حالی که دندونهای زشت زرد رنگش حالم رو به هم میزد گفت : تموم شد دوران دختر یکی یکدانهی خان بودنت . اینجا تو یه خدمتکاری. همین. بعد هم از پشت هولم داد طرف در آهنی بزرگ قرمز که میدونستم پشت اون در زندگی راحتی در انتظارم نیست.
دانلود رمان ای پارا با لینک مستقیم :
بعد از دانلود رمان ای پارا با لینک مستقیم میتوانید این رمان را مطالعه کنید و از قلم زیبای نویسنده آن لذت ببرید.
لینک منبع: