دختران و بانوان زیادی هستند که دوست دارند زمان خود را به جای گذراندن با تلویزیون و یا کارهای بیهوده با خواندن رمان بگذرانند و با این کار هم خود را سرگرم کنند و هم تجربهای از داستان رمان کسب. برای سرگرمی شما بانوان عزیز در این مطلب از مجله زنانه و دخترانه صورتیها دانلود رمان شب زاده که یک رمان عاشقانه و اجتماعی است آماده کردهایم که امیدواریم مورد پسند شما عزیزان قرار گیرد.
برای دانلود رمان شب زاده به انتهای مطلب مراجعه کرده و بر روی “دانلود با لینک مستقیم” کلیک کنیدو بهتر است پیش از این کار خلاصهای این رمان را خوانده و با سبک قلم این نویسنده آشنا شوید.
دانلود رمان شب زاده
خلاصهای از رمان شب زاده:
تو بگو چه بگویم از دختری که در اوج تنهایی اما تنها نبود او… خدا را داشت دخترکی معصوم ولی خودساخته… تنها بود همانند شب. او همتا نداشت… او شبزاده بود شبانه اسمش… یگانه ( بی همتا ) رسمش بیم تنهایی نداشت چون باز هم او… خدا را داشت زیر بار زور نرفت. ان همه سردرگمى و بیکسی اما باز او تنها نبود خانوادهای نداشت… نه، چرا داشت اما کدوم خانواده؟ آن پدر که دخترش را پول دید. دار دنیا یک برادر داده بود… اما….
قسمتی از رمان شب زاده:
صدای گریهام هر چند ارام اما عرش خدا را میلرزاند و دلم به حال زجههاى ملتسمانه خودم میسوخت… دلم جایی دیگر نبود اما ازدواج هم کار من نبود…
– مامان تو رو خدا خواهش میکنم یک بار هم که شده خودخواه نباشین منو فدای پول نکنید بابا که اوای ثروتمندیش گوش فلک رو کر کرده اخه اون یکذره سهام چیه که…
مامان خونسرد روی مبل نشسته بود و کانالها رو عوض میکرد صدای خونسردترش لجمو در میاورد
– شبانه بحث نکن رو حرف باباتم حرف نزن زبون به کام بگیر این وقایع به نفع تو هم هست
جیغ زدم: نه مادر
صداش عصبی شد: صداتو بلند نکن دختره پررو
صداى ملتمسم را کم کردم و ادامه دادم: مامان شکیب هم مخالفه تو رو خدا نکنین این کارو
– شکیبم مهره دست نشونده باباته نمیتونه مخالفت کنه تا اینجاشم زیادی دخالت کرده
دلم گرفت از این بیمهری… بلند شدم و به حالت دو طبقه بالا به سمت اتاقم دویدم درو بستم خودم رو روی تخت رها کردم و زار زدم از ته دلم زار زدم زنگ زدم به تنها امیدم برادرم زنگ زدم صداى بوق روحم را سوهان میکشید:
جانم شبانه دست خودم نبود با شنیدن صدای ارام اما خستهاش زار زدم: چیشده الو شبانه چته چرا گریه میکنی… د حرف بزن دیگه با تمام وجودم زار زدم و زبان گشودم نجاتم بده و همه چیز را تعریف کردم: به من چیزی نگفته بودن
نویسنده رمان شب زاده:
زهال دخت
لینک دانلود رمان شب زاده:
دانلود رمان شب زاده به پایان رسید امیدواریم از خواندن این رمان زیبا لذت برده باشید. ممنون از همراهی شما کاربران عزیز
لینک منبع: