داستان کوتاه یک کلاغ چهل کلاغ
ضربالمثلها جملات کوتاه با مفهوم هستند که از گذشتگان دور برای ما به جا مانده است و اکثر ما وقتی مفهومی را به کسی بخواهیم برسانیم از ضربالمثل استفاده میکنیم و فرد مقابل نیز با شنیدن ضربالمثل به مفهوم گفتهی شما میرسد ولی اکثر ما نمیدانیم که این ضربالمثلها از کجا آمدهاند و چرا ضربالمثل شدهاند. در این مطلب از مجله زنانه و دخترانه صورتیها برای شما کاربران عزیز داستان کوتاه یک کلاغ چهل کلاغ که داستان ضربالمثل یک کلاغ چهل کلاغ است را آماده کردهایم که امیدواریم مورد پسند شما عزیزان قرار گیرد.
داستان کوتاه یک کلاغ چهل کلاغ :
ننه کلاغه صاحب یک جوجه شده بود.
روزها گذشت و جوجه کلاغ کمی بزرگتر شد.
یک روز که ننه کلاغه برای آوردن غذا بیرون میرفت به جوجهاش گفت: عزیزم تو هنوز پرواز کردن بلد نیستی نکنه وقتی من خونه نیستم از لانه بیرون بپری.
و ننه کلاغه پرواز کرد و رفت.
هنوز مدتی از رفتن ننه کلاغه نگذشته بود که جوجه کلاغ بازیگوش با خودش فکر کرد که میتواند پرواز کند و سعی کرد که بپرد ولی نتوانست خوب بال و پر بزند و روی بوتههای پایین درخت افتاد.
همان موقع یک کلاغ از اونجا رد میشد، چشمش به بچه کلاغه افتاد و متوجه شد که بچه کلاغ نیاز به کمک دارد.
او رفت که بقیه را خبر کند و ازشان کمک بخواهد پنج کلاغ را دید که روی شاخهای نشستهاند گفت: چرا نشستهاید که جوجه کلاغه از بالای درخت افتاده.
کلاغها هم پرواز کردند تا بقیه را خبر کنند….
تا اینکه کلاغ دهمی گفت: جوجه کلاغه از درخت افتاده و فکر کنم نوکش شکسته.
و همینطور کلاغها رفتند تا به بقیه خبر بدهند.
کلاغ بیستمی گفت: کمک کنید چون جوجه کلاغه از درخت افتاده و نوک و بالش شکسته.
همینطور کلاغها به هم خبر دادند تا به کلاغ چهلمی رسید و گفت: ای داد وبیداد جوجه کلاغه از درخت افتاده و فکر کنم که مرده.
همه با آه و زاری رفتند که خانم کلاغه را دلداری بدهند. وقتی اونجا رسیدند، دیدند، ننه کلاغه تلاش میکند تا جوجه را از توی بوتهها بیرون آورد.
کلاغها فهمیدند که اشتباه کردند و قول دادند تا از این به بعد چیزی را که ندیدهاند باور نکنند.
از اون به بعد این یک ضرب المثل شده و هر گاه یک خبر از افراد زیادی نقل شود بطوری که به صورت نادرست درآید، میگویند خبر که یک کلاغ، چهل کلاغ شده است.
پس نباید به سخنی که توسط افراد زیادی دهن به دهن گشته، اطمینان کرد زیرا ممکن است بعضی از حقایق از بین رفته باشد و چیزهای اشتباهی به آن اضافه شده باشد.
داستان کوتاه یک کلاغ چهل کلاغ به پایان رسید امیدواریم شما هیچوقت از افرادی نباشید که خبری را بدون صحت به بقیه میرساند.
لینک منبع: