معمولا دختران و بانوان ایرانی مطالعه رمانهای عاشقانه ایرانی را دوست دارند و زمانهای بیکاری خود را با مطالعه اینگونه رمانها میگذارنند. به همین سبب در این مطلب از مجله بانوان صورتیها دانلود رمان بغض غزل را آماده کردهایم. امیدواریم با مطالعه خلاصه و قسمت کوتاهی از رمان، رمان بغض غزل را پسندیده و دانلود کنید.
دانلود رمان بغض غزل
خلاصهای از رمان بغض غزل:
داستان رمان بغض غزل، مربوط به دختر شیطونی به اسم غزل است که حسابی تنبل بوده و طرفدارای زیادی داره. در این میان دوست برادر غزل نیما که اسمش سهیل است چون خانوادهای ندارد با این خانواده ارتباط گرم و صمیمی داشته و عاشق خواهر بزرگ غزل، عسل میشود…
قسمت کوتاهی از رمان بغض غزل:
ساعت حدود نه و نیم شب بود که پیام اومد، خونهی ما شور و حال دیگری داشت، همهی ما پیام را دوست داشتیم، مامان، بابا، من، نیما، عسل و حتی سهیل دوست صمیمی نیما. چون که با پیام خیلی صمیمی بود و وقتی فهمیده بود که قراره بیاد او هم اومده بود. سهیل بیست و پنج سال داشت و یک سال از نیما بزرگتر بود ولی از بچگی با نیما بزرگ شدند، مادر سهیل سر زایمان سهیل مرده بود و او هیچکس رو جز پدرش نداشت که متاسفانه او را هم سال پیش در طی یک سانحهی رانندگی از دست داده بود. پدر من خیلی هوای سهیل رو داشت. او از همون بچگی پایش به خونهی ما باز شد و به راحتی خونهی ما رفت و آمد داشت و به همین دلیل با همهی اعضای فامیل هم مثل اعضای خانوادهی ما گرم و صمیمی و خودمانی بود و همه او را پسر آقای مهربانی یعنی پسر بابای من میگفتند. خلاصه اون شب با پیام
و نیما و سهیل و شوخیها و جکهای آنها خیلی خوش گذشت. روز بعد نیما و پیام و عسل هم زمان بیرون رفتند و مامان هم به مطب رفت. من هم که مثلا خیر سرم بیست و پنج روز دیگر امتحان کنکور داشتم و باید درس میخواندم. ولی هیچوقت از این که کتاب دستم بگیرم و بخوام درس بخونم خوشم نمیاومد، نمیدونم به کی رفته بودم. مادرم پزشک و بابام هم مهندس صنایع بود و بنا به کارش مدام در ماموریت بود، نیما هم که مثل سهیل مهندس معماری و عسل هم دانشجوی سال آخر گرافیک بود. در واقع همهی اعضای خانواده از درس خوندن به جایی رسیده بودند.