در این بخش از مجله صورتیها دانلود رمان پشت ابرهای سیاه با قلمی بسیار زیبا و قوی را آماده کردهایم که پیشنهاد میکنیم با مطالعه خلاصه و قسمت کوتاهی از آن، رمان پشت ابرهای سیاه را دانلود کنید.
دانلود رمان پشت ابرهای سیاه
خلاصهای از رمان پشت ابرهای سیاه:
داستان رمان داستان زندگی دختری است که پدرش آقای هدایت رمضانی فوت کرده و تمام ثروتش نابود میشود که با وجود این شرایط ضربهی بسیار بدی به تنها فرزندش غزاله وارد میشود. در این میان آقای شیخی دوست پدر غزاله به عنوان حامی وارد زندگی غزاله میشود و همهی تلاش خود را برای از بین بردن کینهی غزاله نسبت به رییس پدرش میکند و تا حدی نیز موفق میشود اما با پیدا شدن دوباره رییس پدرش در زندگی غزاله تمام خاطرات بد برای غزاله زنده میشود.
قسمت کوتاهی از رمان پشت ابرهای سیاه:
پارچ آبی پر کردم و توی چایساز استیل ریختم، روشنش کردم و بعد به سمت دستشویی رفتم. مردم میخوابن تا آرامش به دست بیارن، اونوقت من باید برای بیدار شدن از خواب خداروشکر کنم. مشتی آب به صورتم پاشیدم و توی آیینه به خودم خیره شدم. زیر ابروهام در اومده بود و ریشهی مشکی موهای سرم لابلای موهای رنگ شدهی بلوطی خودشون رو نشون میدادن. شروع کردم به وضو گرفتن. هنوز نماز صبح قضا نشده بود. امروز احتمالا مجبور بودم یک ساعت و شاید بیشتر تمام زوایای درخواستی حسابداری شرکت رو برای سهامداران جدید توضیح بدم، که یکیشون کسی بود که پنج سال قبل همه فکرم این بود یه جوری بهش نزدیک بشم و درست وقتی فکر میکردم بهتره بیخیالش باشم، خودش جلو راهم سبز شد. مطمئنا امروز چه جسمی، چه روحی انرژی زیادی از دست میدادم، پس بهتر بود قبل از رفتن به شرکت حسابی ریلکس کنم. به سمت اتاقم رفتم و جانمازم رو پهن کردم روی زمین و چادرم رو سرم کردم. سرم هنوز درد میکرد. انگار پشت چشمهام یه بسته سوزن تهگرد فرو کرده بودن. قبل از نیت کردن رفتم سراغ مسکنهای همیشگیم و بعد از خوردن یه نوافن و یه لیوان آب برگشتم سر سجاده. بعد از نماز و صبحونه، آماده شدم و خودم رو به شرکت رسوندم و تا زمانی که به سالن کنفرانس دعوت بشم خودم رو توی کارم غرق کردم، اما…